سلام

ساخت وبلاگ

سلام دوستان... خواستگاره حذف شد چون دروغ گف سن شو و چون بچه بود همون حرف خودم خخخ . تازه خواهر بیشعورش بهم زنگ زد و هرجه لایق خودش بود به من گف.... فک کرده من دنبال داداششم. من بدبخت نمیدونستم که داداشش  نگفته سنش واقعا چقدره .... ولش... تا من باشم دلم به حال کسی نسوزه... خب 2 گزینه قبلی مونده....1- نفسی مهربون و یه مدار دروغگوی خودم  2- چشم سبز مهربون و بدجنس خودم   کهربونیش قشنگه میخاد نسشون نده اما حواسش بهم هس توجه داره بهم ... البته شایدم یه صیاده که منتظره بیفتم توی تورش برم باهاش بر باد خخخخ اما من نمیرم حتی الان که خواب گرمی دستش توی تصویر وهومن دیدممم .... وهمن عشق قدیمی امه که هیچ وقت بهش نگفتم چون شک داشتم زن داره یا نه بعدشم که فهمیدم خیال راحت شدم که کسی هس مراقبش باشه و سپردمش  به خدا و زنش.... البته اون خودش اینقد مراقب خودشه که 20 سال دیگ من پیرم اما او   تکون نخورده والا بخدا....

بانوی آینده ام...
ما را در سایت بانوی آینده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bkhanoumi24b بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:04